نگین انگشتر (روستای گرمه)
ادبی

تقیل کهندر1

" زهکشی نخلستان گرمه "

نخلستان گرمه در یک سطح نسبتا شیب دار احداث شده است . امروزه به طور یقین میتوانیم نظر دهیم که نخلسان کنونی گرمه به دست توانای کشاورزان و با یک مدیریت علمی صحیح ایجاد شده است . شیب بندی مناسب ، جوی بندی صحیح ، هدایت آب به نحوی که 3 باب آسیاب آبی در مسیر آن مشغول به کار بوده است . و زهکشی مناسب نخلستان . آنچه در قدیم به آن تقیل میگفتند و نام واقعی آن غدیر به معنای گودال آب است  و امروزه به آن برکه میگویند  در حقیقت حوضچه های زهکش این نخلستان است .

تقیل کهندر 2

البته مدیریت صحیح و علمی باعث شده هزینه جداگانه ای جهت ایجاد این حوضچه ها بار دوش کشاورزان نگردد . خاک حوضچه ها را برداشته و با آن ساختملن ساخته اند . بعنوان مثال از خاک تقیل کهندر جهت ساخت قسمتی از قلعه استفاده شده است . اکنون به قسمتی از سیستم زهکشی نخلستان گرمه اشاره میکنیم . اولین و بزرگترین حوضچه تقیل کهندر است که قسمت غربی و شمال غرب نخلستان را پوشش میدهد . سرریز آب تقیل کهندر از جویی که به همین مناسبت تعبیه شده از پشت کمان و از داخل چند باغ وارد تقیل گایمو* میشود .

تقیل گایمو

تقیل گایمو قسمت شمالی نخلستان را پوشش میدهد . زه آب از تقیل گایمو وارد جویی میشود که پس از پیمودن مسیر جوی حوض وارد تقیل سورنو میشود و از تقیل سورنو این آب که تقریبا شور است وارد قسمت شرق گرمه زیر جاده میشود که معروف به دشت زیر کویران است . حاصل ورود این شورابه به زیر کویران نخلستانی است که پس از سالها سرپا مانده و به این وسیله هم کل نخلستان زهکشی شده و هم معدودی نخل بدون آبیاری سرپا هستند . مردم گرمه و مسئولین این روستای کهن مردمی بسیار فهیم و وطن دوست هستند و تا کنون میراث اجداد دانشمند خود را حفظ کرده اند و از این پس نیز در حفظ و نگهداری آن کوشا خواهند بود .

تقیل کهندر3

*گایم در گویش گرمه ای به معنای بادام است وجه تسمیه آن را هنوز به طور قطع نیافته ایم و گایمو یعنی بادامو .

 

 

مردمِ نفس از درونم در کمین        از همه مردم بتر در مکر کین ( 906 )

معنی واژه ها :

مردمِ نفس : کنایه از نفس اماره است که در وجود انسان نهفته است و به بدی فرمان میدهد و اگر نفس را به مردمِ نفس شبیه کرده به سیاق مصراع بعد است که آن را با انسانهای جامعه مقایسه میکند .

بتر : بدتر

معنای بیت : نفس از درونم در کمین من است که به حیله و مکر گرفتارم کند . و مردم از بیرون میخواهند گرفتارم کنند ( کنایه از این که هم از درون خود و هم از طرف جامعه در معرض خطر گمراهی قرار دارم ) و نفس در حیله گری از مردم نسبت به من بدتر و زیانش بیشتر است .

توضیح : شاید انسان در مقابله با مردم بدکار به خاطر خودخواهی که در هر کس هست بیشتر بتواند مقابله کند اما  نفس اماره از جنس خود است و مقابله با آن بسیار دشوار چون زشت را زیبا و زیبا را زشت مینماید . این نفس همان است که یوسف پیامبر نیز از شر آن به خدا پناه میبرد . پیامبر گرامی اسلام فرموده است . سخت ترین دشمن تو ، نفس توست که میانِ دو پهلوی تو قرار دارد : (( اَعدی عَدُوَکَ نَفسُکَ الَتی بَینَ جَنبَیک . ))

گوش من لا یُلدغُ المومن شنید      قول پیغمبر به جان و دل گُزید ( 907 )

معنای واژه ها :

لایلدغ المومن : مومن دو بار گزیده نمیشود.             گزید : انتخاب کرد ، برگزید

معنای بیت : شیر به نخجیران گفت : گوشِ من فرمایش رسول خدا ( ص ) را شنید که فرمودند : (( مرد با ایمان از یک سوراخ دو بار گزیده نمیشود .))

توضیح : حدیث را اینگونه ضبط کرده اند : (( لا یلدغ المومن من حجر مرتین )) . مومن از یک سوراخ دو بار گزیده نمیشود : کنایه از این که مومن اشتباه خود را تکرار نمیکند و اگر بخواهیم بیشتر  وسعتش دهیم باید بگوییم مومن باید از تاریخ درس بگیرد . با توجه به آیه شریفه (( انما المومنون اخوه )) مو منان برادر هستند . میتوانیم نتیجه بگیریم نه فقط ازتجربه خودمان بلکه باید از تجربه دیگران نیز استفاده کنیم یعنی اگر یکی از مومنان از سوراخی گزیده شد نه تنها خودش بلکه سایر مومنان نیز از آن سوراخ گزیده نشوند . و این اهمیت اجتماع را میرساند . مومنان باید با هم ارتباط داشته باشند تا از پیروزی ها و شکستهای یکدیگر درس عبرت بگیرند و مجبور نباشند هر کاری را خود تجربه کنند . گرچه واقعیت امروز جامعه این است که با کمال تاسف ما از یک سوراخ چند بار گزیده میشویم و خودمان هم عبرت نمیگیریم چه رسد که تجربه خود را به دیگران منتقل کنیم  . در این زمینه جای سخن بسیار است اما مردم این زمان برای شنیدن سخنان طولانی وقت ندارند لذا به همین مختصر اکتفا میکنیم و این ضزب المثل فارسی را اضافه میکنیم که (( الاغ اگر یک بار پایش در پلی فرو رفت دیگر از آن پل عبور نمیکند و ولو را با شدیدترین ضربه ها کتک بزنید !                     " اسد "

کژ ماندن دهان آن مرد ، که نام حضرت محمد ( علیه السلام ) را به تمسخر خواند .

آن ، دهان کژ کرد و از تَسخُر بخواند         نام احمد را ، دهانش کژ بماند ( 812 )

خلاصه داستان : در زمان رسول خدا ( ص ) شخصی نام آن حضرت را با مسخره گی به زبان آورد و در نتیجه دهانش به همان حالت مسخرگی و کج باقی ماند . سپس از کار زشت خود پشیمان شد و از حضرت رسول خدا طلب بخشش نمود و گفت من خودم سزاوار یاوه گویی بودم اما درباره شما یاوه گویی کردم ، مرا عفو کن . مولانا به نتیجه اشاره ای نکرده است اما با توجه به دریای رحمت رسول خدا بعید است که او را نبخشیده باشد .

معنای بیت : آن کسی که برای مسخره کردن نام حضرت رسول خدا صلی الله و علیه و آله و سلم دهانش را کج کرد و نام شریف آن حضرت را با مسخره گی ادا کرد ، دهانش به همان حال مسخرگی و کج باقی ماند و به حال اول بازنگشت .

معنای لغات :

کژ : کج          تسخر : تمسخر ، مسخرگی ، لودگی

 

 باز آمد کای محمد عفو کن                      ای ترا الطافِ علم مِن لَدُن ( 813 )    

 

او نزد حضرت محمد ( ص ) آمد و گفت ای محمد مرا ببخش ، ای کسی که لطفهای علم لدنی از آن تست.

من لَدُن : از آیه 65 سوره مبارکه کهف گرفته شده که خداوند میفرماید : و عَلَمنا من لَدُنا (( و او را از نزد خود تعلیم دادیم ))

علم لدنی علمی است که از راه تعلیم رسمی به دست نمی آید وقتی فردی همه کارهایش را برای خداوند انجام دهد مقرب درگاه خداوند میشود و خداوند علوم مخفی را به او تعلیم میدهد .علومی که از راه عقل و نقل به دست نمی آید و فقط از جانب خداوند میتواند آموزش داده شود . از اشعار منسوب به سمش تبریزی است :

دل گفت مرا علم لدنی هوس است               تعلیمم کن اگر ترا دسترس است

گفتم که (( الف )) گفت (( دگر )) گفتم هیچ    در خانه اگر کس است یک حرف بس است.

 

من تو را افسوس میکردم ز جهل              من بُدم افسوس را منسوب و اهل (814 )

معنای لغات : افسوس :: مضحکه ، مخسره ، ازار و اذیت

معنای بیت : من بودم که تو را از روی نادانی مسخره میکردم در حالی که خودم لایق و شایسته مسخره کردن بودم .

(( اسد ))

 

 

 


دست را اندر احد و احمد بزن                  ای برادر ، واره از بوجهلِ تن ( 728 )

 

ای برادر به دامن احد ( خداوند ) چنگ بزن ، یعنی به خدا توجه کن و دست به دامن حضرت احمد ( رسول خدا ) شو و تلاش کن تا از دست ابوجهل تن رها شوی .

توضیح : ابوجهل یکی از بزرگترین دشمنان رسول خدا و دین اسلام بود که از هیچ گونه دشمنی در حق رسول خدا دریغ ننمود و به مخالفت خود با رسول خدا ادامه داد تا زمانی که آن حضرت به مدینه مهاجرت نمود . ابوجهل پس از آن نیز دست از دشمنی با رسول خدا برنداشت و در جنگ بدر به سال دوم هجری به هلاکت رسید .

احد و احمد :

ز احمد تا احد یک میم فرق است       همه عالم در این یک میم غرق است

 

احد نامی از نامهای پروردگار است که در قرآن آمده و نمونه ان سوره توحید است (( قل هوالله احد )) و احمد نامی از نامهای رسول خداست که در قرآن و در سوره صف آمده است . جناب مولانا در این بیت احد و احمد را در کنار هم قرار داده است . علمای علم حروف در این زمینه حرفها دارند که مناسب این گفتار نیست و نگارنده نیز اطلاعی از آن ندارم فقط به ذکر به این مطلب از علامه حسن زاده آملی اکتفا میکنم که وقتی درباره علم حروف از او میپرسند ایشان میفرمایند :امام صادق علیه السسلام فرموه اند برای سلامتی بیماران خود سوره حمد را  بخوانید زیرا تنها سوره قرآن است که حرف (( فا )) در آن نیست . تن را نیز مولانا در این بیت معادل نفس اماره گرفته که با بوجهل آن را همراه کرده است .       

 

اسد

 

 


22 در فرانسه صدا زدن خوک با نام ناپلئون ممنوع است.


23. در ويکتورياي استراليا پوشيدن شلوارک هاي صورتي تحريک آميز در غروب هاي
شنبه ممنوع است.


24. در ويکتورياي استراليا، تنها متخصصان برق اجازه تعويض لامپ برق را دارند.


25. در انگلستان چسباندن برعکس تمبر حاوي عکس ملکه، نشانگر خيانت و پيمان شکني با سلطنت است.


26. در ورمونت، زنان تنها با اجازه کتبي همسرانشان حق استفاده از دندان مصنوعي را دارند.

17. در طول جنگ جهاني اول هر سربازي که به همجنس بازي متهم مي شد، اعدام مي شد.


18. در زمان حکومت طالبان در افعانستان، پوشيدن جوراب سفيد براي زنان به علت تحريک آميز بودن آن براي مردان ممنوع بود. در ضمن ماموران پليس دستور داشتند پنجره خانه ها را با رنگ سياه بپوشانند تا زنان حاضر در خانه ها ديده نشوند.


19.در 24 ايالت آمريکا ضعف جنسي عامل اصلي طلاق است.


20. در ايالت ميسوري بخش سنت لوئيس، هنوز هم نجات دادن زنان با لباس خواب، براي ماموران آتش نشاني ممنوع است.


21. در انگلستان، سر لاشه هر نهنگي که پيدا شود متعلق به پادشاه است و دم آن متعلق به ملکه.

11. در فنلاند زماني پخش کارتون دونالد داک به علت شلوار نپوشيدن شخصيت اصلي سريال ممنوع بود.


12. تا سال 1984، بلژيکي ها مجبور بودند نام فرزندشان را از يک ليست 1500 نفري
در روزهاي ناپلئون بطور رندوم انتخاب کنند.


13. در برمه دسترسي به اينترنت غير قانوني است. اگر فردي با اتهام داشتن مودم
دستگير شود، به زندان محکوم مي شود.


14. اتريش اولين کشوري بود که مجازات مرگ را در سال 1787 حذف کرد.


15. صد ها سال پيش هر فردي که قصد داشت از کشور خارج شود، به سرعت اعدام مي شد.


16. در طول
جنگ جهاني اول هر سربازي که به همجنس بازي متهم مي شد، اعدام
 مي شد.

 

بود ذکر حلیه ها وشکلِ او                 بود ذکر غزو وصَوم و اکلِ او ( 728)

 

ذکر شمایل و اوصاف پیامبرو جهاد و روزه و خوردن او هم در انجیل ذکر شده بود.

معنی واژه ها:

حلیه:زیور و زینت ،اما در این بیت منظور از حلیه عبارت است از صفات ظاهری که به وسیله آن فرد شناخته می شود مثل ظاهر  صورت وهیکل و دندان ومو ولب وغیره .

شکل: چهره           غزو :غزوه ،جنگ ، جنگ هایی که  پیامبر فرمانده آن بوده است .

صوم "روزه گرفتن         اکل :چیزی خوردن

طایفه ی نصرانیان بهر ثواب          چون رسیدندی بدان نام وخطاب ( 729 )

بوسه دادندی بر آن نام شریف          رو نهادندی بدان وصف لطیف ( 730 )

گروهی از نصرانیان ،هر گاه در انجیل به آن نام شریف وخطاب لطیف می رسیدند برای ثواب بردن بر آن بوسه می زدند وصورت خود را بر آن ا وصاف لطیف می نهادند و از جان و دل آن نام را احترام می کردند.

 

معنی واژه ها:

نصرانی :ممکن است منسوب بر شهر ناصره باشد ویا منسوب به گروهی که حضرت عیسی را یاری کردند که درقرآن نیز از زبان حضرت عیسی آمده است ((مَن اَنصاری الی الله ))در هر صورت نصرانی معادل مسیحی است.

 

اندرین فتنه که گفتیم آن گروه         ایمن از فتنه بدندو از شکوه ( 731 )

 اینجا مولانا به  اصل داستان بر می گردد وفتنه ای که وزیر جهود  بر پا کرده بود . می گویددر فتنه ی وزیرودرکشتن او وکشته شدن نادانان ،آن دسته ای که نام مصطفی را گرامی می داشتند از فتنه وآشوب سربلند بیرون آمدند وایمن بودند.

ایمن از شر امیران و وزیر            در پناه نام احمد مستجیر ( 732 )

آن گروه از شر امیران و وزیران ، ایمن و سالم ماندند و در پناه نام شریف احمد پناه گرفتند و از هلاکت دنیا و عذاب آخرت رهایی یافتند :

معنای واژه :   

مستجیر : کسی که پناه بخواهد .

نسلِ ایشان نیز هم بسیار شد          نور احمد ، ناصر آمد یار شد ( 733 )

نسل آنها که نام احمد را گرامی میداشتند فراوان شد و این فراوان شدن به خاطر ادبی بود که داشتند و نور رسول خدا ( احمد ) یار و یاورشان گشت .

و آن گروهِ دیگر از نصرانیان       نام احمد داشتندی مستهان ( 734 )

ولی دسته دیگر از نصرانیان نام احمد را گرامی نمیداشتند بلکه آن را خوار و حقیر میشمردند .

معنای واژه :

مستهان : حقیر ، فرومایه ، کم شمردن

مستهان و خوار گشتند از فِتَن        از وزیر شوم رای شوم فن ( 735 )

این دسته ای که نام احمد را گرامی نمیداشتند خودشان بر اثر فتنه های حاصل از بداندیشی آن وزیر بد اندیش خوار شدند .

معنای واژه :        

شوم رای : کسی که فکر و نیت بد داشته باشد .     شوم فن : حیله گر

هم مخبط دینشان و حُکمشان                   از پی طومارهای کژ بیان ( 736 )

هم دینشان و هم حکم و حکومتشان به خاطر طومارهای گمراه کننده آن وزیر بد نهاد و کج فکر و کژ بیان به هم ریخت .

معنای واژه :

مخبط : آشفته و پریشان

نام احمد این چنین یاری کند                    تا که نورش ، چون نگه داری کند ؟ ( 737 )

وقتی که نام رسول خدا ( احمد ) این چنین افراد و گروهها را یاری میکند ، پس نور شریف آن جناب چگونه مردم را از تباهی حفظ میکند .

بیان : وقتی نام رسول خدا توسط گروهی که هنوز او را ندیده اند و سالها قبل از تولد و پیامبری اوست اینچنین مردمی را که به دین دیگری هستند یاری میکند پس مردمی که به آن جناب ایمان دارند اگر دستورات او را اطاعت کنند نور شریفش قطعا بیشتر و بهتر یاری و راهنمایی و نگه داری میکند .

نام احمد چون حصاری شد حَصین              تا چه باشد ذاتِ آن روح الامین ؟ (738 )

معنای واژه :

حصار : دیواری در شهرها میکشیدند تا از حمله اقوام مهاجم در امان باشند این حصار میتواند معنوی نیز باشد مثلا امام رضا علیه السلام میفرمایند کلمه توحید حصار است .

حصین : دژ ، قلعه ، هر چیز محکم و استوار که کسی بر فتح آن قادر نباشد .

روح الامین : جبرئیل ، فرشته ی وحی

معنی بیت : نام شریف حضرت احمد ، مانند قلعه ای محکم و استوار بود که هرکس به ان حصار وارد میشد از فتنه ها و هلاکتها نجات میافت . وقتی نام حضرت رسول خدا این چنین افراد و گروهها را حفظ میکند پس بنگر که ذات شریف حضرت روح الامین چه قلعه محکم و استواری است . روح الامین فرشته وحی است در آیه 192 سوره شعرا آمده است (( نَزَلَ به الروح الامین علی قلبک )) جبرئیل امین ، قرآن را بر قلب تو نازل کرد .

 

 

تعظیم نعت مصطفی علیه السلام که مذکور بود در انجیل - قسمت اول

بود در انجیل نام مصطفی                     آن سر پیغمبران ، بحر صفا ( 727 )

نام مصطفی ( ص ) در انجیل آمده بود ، آن پیغمبری که سرور پیامبران و دریای صفاست .

معنای واژه ها :

انجیل : نام کتاب مقدس مسیحیان ، کتابی که به نص صریح قرآن ، کتاب آسمانی حضرت عیسی است . هرچند در حال حاضر از انجیلی که بر عیسی مسیح نازل شده بود خبری نیست بلکه اناجیل چهار گانه ی متی ، یوحنا ، مرقس و لوقا مطرح است که این چهار انجیل نیز از بین نزدیک به دویست انجیل انتخاب شده که همه را شاگردان و شاگردانِ شاگردان عیسی مسیح نوشته اند . اما در این که کتابی به نام انجیل بر حضرت عیسی مسیح نازل شده است تردیدی نیست .

بود در انجییل نام مصطفی : اشاره است به آیه 6 سوره مبارکه صف ، (( و اذ قال عیسی ابنُ مریم یا بنی اسرائیل انی رسول الله الیکم مصدقا لما بینَ یدی من التوراته و مبشرا برسول یاتی من بعدی اسمهُ احمد... ))

و هنگامی که عیسی پسر مریم گفت : ای بنی اسرائیل ! بی تردید من فرستاده خدا به سوی شمایم ، و تورات که مقابل من است را تصدیق میکنم و به رسولی که پس از من می آید و نامش احمد است بشارت میدهم ...

مصطفی : برگزیده ، لقب رسول خدا .

سر پیغمبران : سرور پیامبران ، بالاترین پیامبران ..

 

 

دست نی ، تا دست جنباند به دفع          نُطق نَی ، تا دَم زند از ضُر و نفع ( 614 )

 

تو ز قرآن باز خوان تفسیر بیت              گفت ایزد : ما رَمَیتَ اِذ رَمَیت ( 615 )       

 

گر بپرانیم تیر ، آن نَی ز ماست             ما کمان و ، تیر اندازش خداست ( 616 )

این نه جبر ، این معنی جباری ست          ذکر جباری ، برایِ زاری ست ( 617 )

زاری ماشد دلیل اضطرار                    خجلت ما شد دلیل اختیار ( 618 )

گر نبودی اختیار این شرم چیست ؟         وین دریغ و خجلت و آزرم چیست ؟ ( 619 )

در این ابیات مولانا به بحث جبر و اختیار میپردازد . جبر و اختیار از مباحث بسیار مهم  و در عین حال دشوار است . همه ی اندیشمندان به نوعی به بحث جبر و اختیار پرداخته اند و هر کدام یکی را انتخاب کرده اند . البته این بحث موضوع مقاله ما نیست اما به تناسب بحث مختصری به آن خواهیم پرداخت . سوال اینست که آیا ما در رفتار و اعمال خود آزادیم یا مجبور ؟ آیا قدرت انتخاب داریم یا نداریم ؟ آیا سرنوشت ما از پیش تعیین شده است یا خود آن را رقم میزنیم . همه میدانیم ما اختیار خیلی چیزها را نداریم مثلا در چه خانواده ای متولد شویم . پسر باشیم یا دختر . زشت باشیم یا زیبا ، باهوش متولد شویم یا کم هوش ، در چه منطقه جغرافیایی متولد شویم و ... اما در طول زندگی میبینیم در مواردی که از ما مسئولیت خواسته اند اختیار نیز داریم . مثلا رفتار صحیح داشته باشیم یا غلط . سالم زندگی کنیم یا ناسالم . دنبال کار برویم یا بیکاره باشیم به دنبال علم برویم یا بی سواد باشیم مولانا اختیار را انتخاب کرده است و چند دلیل برای آن آورده است به شرح زیر :

1 – خجالت کشیدن : اگر ما اختیار نداشته باشیم دلیلی ندارد به خاطر اعمال ناشایست خود خجالت بکشیم .

2 – تعلیم و تربیت : اگر مختار نباشیم تعلیم و تربیت بی معناست چون اگر بپذیریم سرنوشت هر کس از پیش تعیین شده است پس با تعیم و تربیت نمیتوان آن را تغییر داد . البته انتخاب این ابیات فقط برای بیت 615 است که مولانا به آیه ای از قرآن مجید در خصوص پیامبر اشاره کرده است که ظاهرا معنی جبر میدهد و چون مولانا به جبر معتقد نیست ابیات دیگری برای توضیح آن میسراید . امام صادق ( ع ) مبحث جدیدی در خصوص جبر و اختیار مطرح کرده که بسیار دقیق است . میفرماید نه جبراست و نه تفویض ( اختیار ) بلکه امری است بین دو امر .

اما توضیح ابیات

614 : دست نی ، تا دست جنباند به دفع          نُطق نَی ، تا دَم زند از ضُر و نفع ( 614 )

معنای لغات    نطق : سخن ، کلام     ضُر : زیان و ضرر      نفع : متضاد ضر ، سود 

معنای بیت : هر نقشی که خدا در موجودات مینگارد ، هیچ فردی نمیتواند جلوی او را بگیرد . و هیچ زبانی نمیتواند از سود و زیان دم زند . خلاصه هیچ موجودی نمیتواند در برابر هستی مطلق ، شان و مقامی مستقل داشته باشد .

615 : تو ز قرآن باز خوان تفسیر بیت              گفت ایزد : ما رَمَیتَ اِذ رَمَیت ( 615 )       

معنای بیت : برای فهم این بیت آیه قرآن را بخوان که میفرماید : ( فما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی ) ای پیامبر ، تو تیر نپراندی آنگاه که تیر پراندی ، بلکه این حق تعالی بود که تیر به سوی مشرکان پراند . آیه 17 سوره انفال : مقصود اینست که پیامبران و اولیای خدا همگی ابزار فعل خداوند هستند و هر کاری که از آنان سر میزند همان فعل و کار خداست . این آیه در جنگ بدر نازل شده است .

616 : گر بپرانیم تیر ، آن نَی ز ماست             ما کمان و ، تیر اندازش خداست ( 616 )

معنای بیت : اگر ما تیر بیندازیم این تیر انداختن از ما نیست . زیرا ما در دست خداوند مانند کمانیم و تیر انداز این کمان خداوند است . پس انسان ابزاری است در دست خداوند .

617 : این نه جبر ، این معنی جباری ست          ذکر جباری ، برایِ زاری ست ( 617 )

معنای بیت : این مواردی را که گفتیم به معنای جبر نیست . بلکه مقام جباری را بیان میکنیم . و ذکر جباری خداوند برای اینست که در مقابل خداوند زاری کنیم و او را همیشه همه کاره بدانیم .

توضیح : جبار از صفات خداوند است که در آیات پایانی سوره مبارکه حشر آمده است

618 : زاری ماشد دلیل اضطرار                    خجلت ما شد دلیل اختیار ( 618 )

معنای بیت : اگر ما به درگاه خداوند زاری میکنیم دلیل بر اضطرار و بیچارگی ما در مقابل خداوند است و شرمندگی و خجلت ما از کارهای ناپسند دلیل اختیار ماست .

619 : گر نبودی اختیار این شرم چیست ؟         وین دریغ و خجلت و آزرم چیست ؟ ( 619 )

معنای بیت : اگر اختیار نداشته باشیم پس چرا شرمگین میشویم . این افسوس خوردن و خجالت کشیدن و حیا و شرم برای چیست ؟ فقط برای اینست که ما اختیار داریم بعضی کارها را انجام ندهیم .

زجر استادان و شاگردان چراست ؟      خاطر ، از تدبیرها گردان چراست ؟

همینطور اگر اختیار نباشد چرا استادان شاگردان را سرزنش و تنبیه میکنند و چرا انسان قبل از انجام هر کاری درباره سود و زیان آن اندیشه میکند .پس ما اختیار داریم و میتوانیم جهت صحیح را انتخاب کنیم زیرا :

1 – پس از کارهای ناشایست خجالت میکشیم .

2 – نظام تعلیم و تربیت داریم

3 – برای کارها تدبیر به خرج میدهیم .

 

 

صد هزاران دفتر اشعار بود                  پیش ِ حرف امیی اش عار بود ( 529 )

معنای بیت : صدها هزار دفتر اشعار رفیع در برابر کلام یک فرد امی عار و ننگ به شمار میرفت یعنی آن شاعران سخنور وقتی اشعار خود را با قرآن مقایسه میکردند احساس شرم به آنها دست میداد چون اشعار خود را در برابر قرآن چیزی نمیدیدند .

معنای لغات : امی : درس نخوانده ، پیامبر را امی دانسته اند و امی را به دو معنا گرفته اند یکی منسوب به ام القری ، ام القری لقب شهر مکه است و دیگر درس نخوانده . معنای دوم صحیح تر به نظر میرسد چون پیامبر به شهادت تاریخ پیش هیچ معلمی درس نخوانده بود و قرآن صراحت دارد که پیامبر با دست خود خط ننوشته است . آنها که تاریخ زندگی پیامبر را نوشته اند اشاره نموده اند که ایشان خواندن میدانسته ولی نوشتن هرگز . البته یکی از ابعاد معجزه بودن قرآن همین است که یک فرد امی و درس نخوانده آن را ارئه نموده است و معلوم است که فرد درس ناخوانده نمیتواند از پیش خود چنین مطالب عمیقی که 14 قرن است مبارزه میطلبد و کسی نتوانسته مطلبی مشابه آن بیاورد را بنویسد . بخصوص که در قرآن داستانهای اقوام پیشین وجود دارد و مطالب از کتب آسمانی پیامبران قبل نیز وجود دارد و طبیعی است وقتی رسول خدا درس نخوانده است و به قول حافظ به مکتب نرفته مطالب را از داستانهای زمینی فرا نگرفته و فقط خداوند توسط جبرئیل مطالب را به او وحی نموده است .

 

 

بشنو از اخبار آن صدر صدور              لا صَلوةَ تَمَ اِلا بالحُضور ( 381 )

معنی بیت : از سخنان آن سرور و خواجه پیامبران حضرت محمد صلی الله و علیه و آله و سلم بشنو که آن جناب فرمودند : نماز ، کامل و تمام نشود مگر با حضور قلب ( اشاره به حدیث نبوی لا صَلوةَ اِلا بالحُضور القلب)

معنای لغات :      صدر : بالا ، بالاترین      صدور : جمع صدر – در مورد اشخاص وقتی که کلمه صدر به کار میرود یعنی بالاترین مقام مثلا میگوییم صدر اعظم و وزارت را صدارت هم میگویند صدر صدور یعنی بالاترین بالاترین ها

این بیت را مولانا ضمن تمثیلی زیبا آورده است . مولانا در ابیات قبل و بعد این بیت فردی را تصور کرده که انبار گندم دارد و مرتبا گندم در آن ذخیره میکند . موشهای ناقلا نقب زده و گندم ها را میبرند بنابراین انبار هیچ وقت پر نمیشود چون هرچه گندم به آن اضافه میشود موشها میبرند . در رابطه با عبات مولانا میگوید اگر اخلاص و حضور قلب نداشته باشیم اعمال ظاهری ما مثل جمع کردن گندم در انباری است که لانه موشها شده است . اعمال ما فایده ای ندارد . به همین علت رسول خدا ( ص ) فرمودند نماز بردن حضور قلب نماز نیست . یعنی اگر ما اعمال ظاهری نماز را انجام دهیم ، کلمات آن را هم بگوییم اما ندانیم در برابر چه وجودی قرار داریم و فقط کلمات بر زبانمان جاری شود  در حقیقت نماز نخوانده ایم . تنها وقتی نماز ما نماز است که با تمام وجود خود را در محضر خداوند بدانیم و نماز بخوانیم . در رابطه با صدر اصطلاحات دیگری نیز داریم مثل ، صدر العلما ، صدرالاشراف ، صدرالاسادات ، صدر المتالهین ، صدرالدین ، صدر الصدور ، صدرالکتاب ، صدرالانبیا ، صدرالامرا ، صدرالساجدین و ...

 

 

بهر این بعضی صحابه از رسول        ملتمس بودند مکرِ نفس غول / 366

کو ، چه آمیزد ز اغراض نهان            در عبادتها و در اخلاصِ جان ؟ /367

فضل طاعت را نجستندی ازو           عیب ظاهر را نجستندی  که کو ؟ / 368

مو به مو ، ذره به ذره مکرِ نفس        میشناسیدند چون گُل از کرفس / 369

مو شکافان صحابه هم در آن             وعظ ایشان خیره گشتندی به جان / 370

برای فهم این ابیات خلاصه ای از داستان که این ابیات ضمن آن آمده ضروری است .

در میان جهودان ، پادشاهی بیدادگر بود که نسبت به مسیحیان کینه ای سخت داشت . و در صدد بود دین مسیحی را براندازد . وزیری زیرک داشت این وزیر نیرنگی ساخت و شاه را نیز با خود موافق کرد . وزیر چنان نمایاند که مسیحی شده است . شاه دست و گوش و بینی او را برید و از دربار بیرون کرد . وزیر نزد مسیحیان رفت و آنها به او اعتماد کردند و رفته رفته وی را به عنوان معلم و مرشد پذیرفتند . وزیر برای هریک از سران 12 گانه ی مسیحیت طوماری جداگانه ترتیب داد که مضمون هر یک با دیگری متفاوت و در تضاد بود ، سپس وزیر به غاری رفت و به خلوت نشست و هرچه مریدان اصرار کردند دست از غارنشینی بر نداشت . سپس روءسای هریک از گروه های 12 گانه را جدا جدا به حضور خواند و پنهانی منشور جانشینی و خلافت داد و تاکید کرد ، جانشین من فقط تو هستی و چنانچه کس دیگری مدعی این مقام شود دروغگوست و باید نابودش کنی ! وزیر پس از اجرای این نقشه خود را در خلوت کشت و پس از او روسای 12 گانه مسیحی به جان هم افتادند و کشتار آغاز شد و جمع زیادی از مسیحیان به دست هم دینان خود کشته شدند و آن شاه بیدادگر به هدف خود رسید :

اما معنای ابیات :

بهر این بعضی صحابه از رسول        ملتمس بودند مکرِ نفس غول / 366

برای همین بعضی از اصحاب رسول خدا از آن حضرت خواستند که درباره چگونگی مکر دیو نفس اماره برای آنان توضیح دهد .

معنای لغات :                ملتمس : التماس کننده ، درخواست کننده همراه با التماس   

مکر : فریب           نفس : یعنی خود ، خویشتن ، نیرویی در درون – علما مراتب نفس را به این ترتیب بیان کرده اند 1 – نفس اماره ؛ پایین ترین درجه نفس است و انسان را به بدی امر میکند 2 – نفس لوامه ؛ نفس لوامه یا سرزنشگر را به وجدان تعبیر کرده اند که بعد از انجام کارهای خلاف ما را سرزنش میکند .3- نفس ملهمه ؛ ممکن است در اثر تمرین و انجام کارهای نیک به مرتبه ای ا ز نفس برسیم که گاهی در خواب یا بیداری راه درست به ما الهام شود . 4 – نفس مطمئنه ؛ که مرتبه ی کامل آن مربوط به معصومین است . البته مراتب دیگری از نفس نیز در کتب علمای اخلاق ذکر شده که این نوشتار جای بیان آن نیست .

غول : دیو ، در کتابهای قدیم گفته اند غول در بیابان سر راه مسافران کمین میکند و آنان را به بیراهه میبرد .

کو ، چه آمیزد ز اغراض نهان        در عبادتها و در اخلاصِ جان ؟ /367

آن نفس اماره چگونه غرضهای پنهان را در عبادتها  و اخلاص جان ما وارد میکند و آن را تیره و تار میسازد ؟

فضل طاعت را نجستندی ازو           عیب ظاهر را نجستندی که کو ؟ / 368

یاران رسول خدا از ثواب اطاعت خدا نمیپرسیدند چون میدانستند عبادت ثواب دارد و موضوعی روشن بود . از عیب  ظاهر هم   سوال نمیکردند جون عیبهای ظاهر هم واضح و روشن بود .

مو به مو ، ذره به ذره مکرِ نفس        میشناسیدند چون گُل از کرفس / 369

مکر و نیرنگ نفس و جان را مو به مو و ذره به ذره می یافتند  و میفهمیدند همانطور که فرق میان گُل و برِگ کرفس را میفهمیدند . یعنی مکر نفس برای آنها کاملا واضح و آشکار بود .

معنای لغات :             مو به مو : بسیار دقیق       ذره : کوچکترین جزء یک جسم به عبارت امروزی اتم

مو شکافان صحابه هم در آن             وعظ ایشان خیره گشتندی به جان / 370

موعظه ای که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم درباره حیله و مکر نفس بیان میکرد اصحاب از شنیدن آن و به خصوص از بسیاری حیله و مکر نفس حیرت میکردند و متعجب میشدند

معنای لغات :     موشکاف : بسیار دقیق ؛ شکافتن یک تار مو کنایه از دقت نظر بسیار است .           خیره : متحیر ، متعجب

     

 

 

 

       

 

 

کار مردان روشنی و گرمی است .          کار دونان حیله و بی شرمی است . /320

شیر پشمین از برای گد کنند .          بومسلیم را لقب احمد کنند . /321

بومسلیم را لقب کذاب ماند .         مر محمد را اولوالباب ماند. /322

آن شراب حق ، ختامش مشک ناب.          باده را ختمش بود ، گند و عذاب. /333

معنی بیت : در حالیکه کار مردان خدا ، گرما و روشنی بخشی است ، کار افراد دون ، بی شرمی است و حیله و پستی.                 دونان : جمع دون ، دون : پست

شیر پشمین از برای گد کنند            بومسیلم را لقب احمد کنند /321

معنای بیت : شیر پشمین را برای گدایی به کار می برند. (ظاهرا به قیافه شیر درمی آیند تا از مردم گدایی کنند) و مسیلمه دروغ گو را لقب احمد می دهند.

معنای لغت :

شیر پشمین : عروسک شیر ، با پارچه چیزی شبیه شیر می ساختند و از کاه و یا پنبه پر می کردند به عنوان شیر

گد : گدایی

بو مسیلم : در اواخر دوران حیات حضرت رسول اکرم (ص) یعنی سال نهم هجری ، شخصی به مسلمه یا مسیلمه با گروهی از افراد قبیله ی یمامه خدمت رسول خدا رسیدند و پس از محضر ایشان از دین اسلام برگشتند. مسیلمه نامه ای خدمت رسول خدا (ص) نوشت و ادعای پیغمبری کرد. به خیال خود قرآنی نیز نوشت که هنوز قسمت هایی از آن موجود است و قرآن پژوهان در بحث اثبات معجزه بودن قرآن به مزخرفات مسیلمه استناد می کنند. از بس جملات ان سست و مسخره است . بعد از رحلت رسول خدا ( ص ) مسیلمه و گروهش مسکلات زیادی برای مسلمانان درست کردند و نهایتا با جانفشانی مسلمین بساط آنها برچیده شد اما نام مسیلمه به عنوان مدعی نبوت و پیامبر دروغین در تاریخ باقی ماند .

بو مسیلم را لقب کذاب ماند          مر محمد را اولوالالباب ماند / 323

معتای بیت : سرانجام لقب مسیلمه کذاب شد و حضرت محمد صلی اللله و علیه و اله و سلم به اولوالالباب

ملقب گردید .

معنای لغات :           کذاب : بسیار دروغگو       اولوالالباب : صاحبان عقل و خرد

آن شراب حق ، ختامش مشک ناب        باده ختمش را بود ، گند و عذاب /320

   معنای بیت : مردان خدا مانند شراب حق اند که پایانش مشک ناب است یعنی هلاک کننده و گزنده نیست و کسانی که از این شراب بخورند به سعادت میرسند ولی آن فرومایگان مانند مسیلمه کذاب که لب به شراب شیطانی میزنند ، پایان کارشان رسوایی و عذاب است مثل باده این دنیا که آخر کارش در دنیا مستی و گندیدگی است و در آخرت عذاب الهی .

معنای لغات :   ختام : پایان کار ، مهر      مشک : به دو صورت تلفظ میشود مُشک ، وقتی که به عنوان بوی خوش به کار میرود و مِشک ، وقتی که به عنوان رنگ به کار میرود ، رنگ مشکی از همین کلمه مِشک گرفته شده است . مشک ماده ای است که از خون ناف آهوی مخصوصی که بهترین آن در خُتَن است تهیه میشود و بویی بسیار خوش دارد این کلمه از آیات 25 و 26 سوره مبارکه مطففین گرفته شده است که میفرماید : یُسقَونَ مِن رَحیقٍ مَختوُمٍ خیامُهُ مِسکٌ و فی ذلک فلینا فس المتنافسون .

نیکان در بهشت از شراب سربسته ای سیراب میشوند که مُهر ( ختم ) آن از مشک است و مشتاقان باید در آن رقابت کنند .

در مجموع این چند بیت میخواهد به ما بفهماند که پایان رفتار درست و پایان رفتار غلط چیست . پایان رفتار درست راه رسول خداست که بعد از 14 قرن همچنان باقی است و از راه بیرون شدن و به اشتباه افتادن و خود را با افراد الهی همتا دانستن پایانش مانند مسیلمه است که علاوه بر عذاب آخرت ، در دنیا نیز لقب کذاب گرفت و مثلی شد برای افراد بی جنبه ای که پا از گلیم فراتر گذاشته و در راهی قدم گذاشته اند که شایسته آن نبوده اند .

 

" گفت پیغمبر که هر که سر نهفت        زود گردد با مراد خویش جفت " ( 176 ) 

معنی بیت : رسول خدا ( ص ) فرمودند ؛ هرکس رازش را پنهان نگه دارد زود به مطلوب خود میرسد .

حدیث : نیاز های خود را با پوشاندن آن برآورده کنید که هر صاحب نعمتی مورد حسادت است .

توضیح : در مورد کارهای که میخواهیم انجام دهیم نیاز به مشورت داریم و این مشورت مخالف رازداری نیست . راز موردی است که نمیخواهیم کسی از آن آگاه شود . ولی گاه به خاطر پرحرفی و گاه به خاطر اعتماد بی جا به دوستان اسرار خود را میگوییم و به دردسر می افتیم . نکته ای که وجود دارد اینست که دوستان ما دائمی نیستند . چه بسا دوستانی که بعدا دوست نباشند و حتی دشمن ما شوند . بنابراین لازم است اگر میخواهیم رازمان پنهان بماند آن را بازگو نکنیم . مگر برای معدودی از افراد که امکان دشمن شدنشان بسیار کم است مثل پدر و مادر . نکته ای دیگر در مورد راز دیگران است . اگر دوستی رازی را با ما در میان گذاشت تحت هیچ شرایطی حتی اگر با او دشمن شدیم رازش را افشا نکنیم . بهترین راه برای اینکه مطمئن شویم که راز ما فاش نمیشود اینست که آن را برای هیچکس بازگو نکنیم . در رابطه دیگران امام علی ( ع ) نیز فرموده اند پول و مسافرت و مذهبت را پنهان کن " اُستر ذهابک و ذهبک و مذهبک " .                                      " اسد "       

 

                                          قسمت دوم

" سایه ، خواب آرد تو را همچون سمر       چون بر آید شمس ، انشق القمر "

معنی بیت از شرح استاد کریم زمانی : همانطور که داستان و حکایت شبانه ، تو را به خواب فرو میبرد ، سایه عقل و استدلال نیز تو را به غفلت بی خبری از حقیقت میکشاند و چون آفتاب عالمتاب حقیقت بتابد قمرعقل و استدلال ، زائل میشود و نور  وجاذبه خود را از دست میدهد .                      معنای ساده

در آفتاب تابستان سایه مثل قصه شبانه خواب آور است . همانگونه که وقتی خورشید طلوع میکند ماه روشنی خود را از دست میدهد .

معنی لغات

سمر: افسانه          شمس : خورشید         انشق القمر : ماه شکافت

انشق القمر : آیه اول سوره مبارکه قمر است و اشاره دارد به معجزه شق القمر که از معجزات رسول خداست . ترجمه آیه اول سوره مبارکه قمر بعد از بسم الله الرحمن الرحیم چنین است . " قیامت نزدیک شد و ماه بشکافت . و اگر معجزه ای بینند اعراض کنند و گویند این سِحری است پی در پی "

در کتابهای تفسیر و حدیث به طور مفصل درباره معجزه شق القمر بحث شده است . خلاصه آن از این قرار است . مشرکان مکه که احساس میکردند با تعلیمات رسول خدا منافع آنها به خطر می افتد دنبال بهانه بودند که مردم را از ایمان به ایشان باز دارند . لذا کارهای به نظر خودشان غیر ممکن از پیغمبر درخواست میکردند تا او نتواند انجام دهد و به مردم بگویند : دیدید که پیامبر نیست . اما خداوند همانگونه که به پیامبران پیشین معجزه داده بود به رسول خاتم نیز معجزات داده بود . مشرکین به رسول خدا گفتند اگر توانستی ماه را دو قسمت کنی ما به تو ایمان می آوریم . پیامبر در حضور مردم مکه به ماه اشاره نمود و ماه دو قسمت شد .

جالب است که دو قسمت شدن ماه اینگونه نبود که فقط مردم مکه ببینند . مسافرانی که بعد از چند هفته از راههای دور به مکه آمدند با شگفتی به اهل مکه گفتند که در فلان شب ماه را دیدیم که دو نیم شده است . حتی در کتاب تفسیر نور جلد ( 11 ) صفحه 342 آقای قرائتی نوشته اند که مردم هندوستان شکافته شدن ماه را دیدند و در بعضی آثار باستانی هند نوشته شده که تاریخ اتمام این بنا زمانی بود که ماه دو نیم شد . البته مشرکان باز هم ایمان نیاوردند و گفتند این کار جادو و سِحر است .

نکته : در این بیت میتواند شمس کنایه از رسول خدا باشد که با آمدن او ماه دونیم شده است .

 

 

اولین بیت مثنوی که از رسول خدا با لقب مصطفی یاد کرده است بیت 77 است .

" ای مرا تو مصطفی من چون عمر    از برای خدمتت بندم کمر "

معنی بیت : ای راهبر ، تو برای من مانند مصطفی هستی و من برای تو مانند عمر ، همانگونه که عمر برای خدمت مصطفی کمر بسته بود من نیز برای خدمت به تو آماده و کمر بسته هستم .

مصطفی : یعنی برگزیده ، انتخاب شده        کمر بسته : یعنی آماده برای خدمت

برای دریافت معنی بیت لازم است خلاصه ای از داستان بدانیم .

" شاهی به قصد شکار عازم شکارگاه شد ، بین راه کنیزی را دید و به او دل بست . کنیز را خرید . همراه خود برد . بعد از مدتی کنیز بیمار شد . پزشکان گفتند ما خیلی ماهر هستیم ، او را مداوا میکنیم اما چون " اینشاءالله " نگفتند موفق به کشف بیماری و درمان کنیز نشدند . شاه به درگاه الهی رو کرد و با گریه و زاری درمان کنیز را از خداوند خواست . در حین دعا کردن خوابش برد. در عالم خواب پیری را دید که به او گفت طبیب چیره دست کسی است که فردا نزد تو می آید . فردای آن شب شاه طبیب را یافت و طبیب به شرحی که در مثنوی مضبوط است و مورد بحث ما نیست کنیز را درمان نمود . این بیت خطاب شاه به طبیب است و در حقیقت برای تحریض و ترغیب او به مداوا گفته میشود . این بیت و تشابه پیر به پیغمبر و تشابه شاه به عمر خصوصیت ویژه ای برای عمر نیست . به ضرورت شعری میتوانست نام یکی دیگر از یاران پیامبر را بیاورد . گرچه این بیت نکته ویژه ای از زندگی رسول خدا ندارد اما چون بنای ما بر این است که هر بیتی که نام یا کنیه یا لقبی از رسول خدا در آن است و حتی اگر هیچکدام از اوصاف یاد شده در آن نیست اما به سخنی از رسول خدا و یا سیره او اشاره شده به آن بپردازیم ، این بیت نیز در چهارچوب طرح قرار گرفت .

 

روش تحقیق

از آنجا که قصدم تهیه اشعار مربوط به رسول خدا جهت استفاده دانش آموزان است بنا بر سادگی و روانی است. اشعار از دیوان شعرا و ابتدا مثنوی معنوی به ترتیب شماره ابیات از ابتدای مثنوی مطرح میشود . معنی لغات آن بیان میگردد . شماره بیت بر اساس شرح مثنوی استاد کریم زمانی ثبت میشود . کتاب مبنا برای توضیحات ، همان کتاب شرح جامع مثنوی معنوی نوشته استاد کریم زمانی چاپ ششم سال 1378 از انتشارات اطلاعات است . البته برای توضیح بیشتر از قرآن کریم ترجمه ابوالفضل بهرامپور ، تفسیر نمونه ، فرهنگ لغات معین ، عمید ، فرهگ نفیسی ، فروغ ابدیت نوشته استاد جعفر سبحانی ، شرح مثنوی شریف  استاد بدیع الزمان فروزانفر ، احادیث مثنوی استاد بدیع الزمان فروزانفر استفاده شده است . هر چه خوبی و حسن است در ابتدا از سجایای رسول خدا و سپس هنرمندی مولانا . پس از آن شارحان و مفسران بزرگوار است و هر چه کاستی و نقص است از نگارنده بدانید که نتوانستم به درستی از زحمات پیشینیان استفاده کنم .

" از خدا خواهیم توفیق ادب      بی ادب محروم ماند از فیض رب "       " والسلام "

 

پیشینه ی تحقیق

مدت ها بود تمایل داشتم مجموعه ی اشعار شعرا درباره پیامبر خدا را در یک مجموعه ببینم . به جستجو در کتابخانه ها و بعد کتابفروشی ها پرداختم . چیزی عایدم نشد . زمستان سال 84 توفیق دست داد در زیارت مشهد الرضا علیه السلام بازدیدی نیز از مرکز تحقیقات اسلامی آستان قدس رضوی داشته باشم . در
آن مکان کتابی دیدم به نام " مدایح محمدی در شعر فارسی " نوشته ی احمد احمدی بیرجندی خیلی خوشحال شدم . اما این خوشحالی زودگذر بود زیرا علیرغم کار بسیار خوب و زیبایی که انجام شده بود 52 شعر که همه فقط مدح بود از 36 شاعر قدیم و جدید جمع آوری نموده بودند . بسیار مغتنم بود اما ناکافی برای آنچه اینجانب به دنبال آن بودم . جستجوهای بعدی نیز نتیجه ای نداشت . سال 85 را رهبر معظم انقلاب به نام مبارک " پیامبر اعظم " نامگذاری نمودند . از فروردین تا خرداد 85 اشعاری را که شعرای بزرگ " مولانا ، سعدی ، حافظ ، فردوسی ، خاقانی و نظامی " در اشعارشان درباره پیامبر اعظم داشتند یادداشت نمودم . روزنامه کیهان در بخش اخبار فرهنگی خود در خردادماه خبری چاپ نمود که قرار است اشعار مربوط به پیامبر اعظم در دیوان همه شعرای قدیم و جدید در یک مجموعه چند جلدی چاپ شده و در اختیار علاقه مندان قرار گیرد . کار را متوقف نمودم به امید مجموعه وعده داده شده . 5 سال از آن تاریخ میگذرد و کتاب موعود یا تهیه نشده و یا من بی خبر ماندم . لذا تصمیم گرفتم با یاری خداوند متعال و استعانت از معنویت پیامبر اعظم آنچه در سال 85 تهیه نموده ام را در وبلاگ قرار دهم با توضیحاتی که در روش تحقیق به آن اشاره خواهم نمود . با این توضیح که ما همه هیچیم و هر چه هست اوست و بندگان برگزیده اش که بالاترین و والاترینشان رسول گرامی خدا حضرت محمد بن عبد الله ( ص ) است .

 

" درباره مولانا و مثنوی معنوی "

حضرت مولانا جلاالدین محمد بلخی که به ملای روم و مولوی رومی آوازه یافته است در ششم ربیع الاول سال 604 ه . ق در بلخ به دنیا آمد . پدر او مولانا محمدبن حسین خطیبی معروف به بهاءالدین ولد است که لقب سلطان العلما را دارد .

بهاء ولد در همه علوم زمان خود استاد کامل بود سلطان العلماء حدود سال 628 ه . ق از دنیا ر فت و در قونیه به خاک سپرده شد . در این زمان مولانا که حدود 25 سال داشت با اصرار مریدان پدر جانشین وی شد . پس از یک سال سید برهان الدین محقق تِرمذی به قونیه آمد و مولانا را جای پدر دید . به او گفت تو در عالم شریعت و فتوی جانشین پدر شدی اما علومی در باطن وجود دارد که از وی به من رسیده است باید این علوم را از من بیاموزی . مولانا به دستور سید 3 چله به ریاضت پرداخت تا از نظر سید لایق جانشینی پدر شد . سید 9 سال مصاحب مولانا بود و سپس رحلت کرد . در چهل سالگی مولانا با شمس الدین تبریزی که به قونیه آمده بود برخورد کرد و شیفته ی وی شد . این واقعه در سال 642 ه . ق اتفاق افتاد و مولانا بر اثر آن درس و بحث را رها کرد و به عالم شعر و شاعری روی آورد که حاصل این شیفتگی دیوان شمس است . مولانا در عالم شیفتگی پس از مسافرت شمس تبریزی به دنبال وی مسافرت را آغاز کرد و به دمشق رفت اما شمس را نیافت و با اصرار مردم قونیه به این شهر بازگشت . یکی از مریدان با وفا و صدیق مولانا حُسام الدین چَلَبی است که ده سال با مولانا مجالست داشت . کتاب مثنوی شریف به درخواست همین حسام الدین سروده شده است . مولانا روز یکشنبه پنجم ماه جمادی الاخر سال 672 ه . ق رحلت فرمود . آثار مولانا عبارت است از :

1 – غزلیات که به نام دیوان شمس یا کلیات شمس معروف است .

2 - رباعیات که حدود 1600 رباعی است .

3 – فیه ما فیه : مجموعه سخنرانی های مولانا است که پسر او بهادءالدین معروف به سلطان ولد گردآوری کرده است . فیه ما فیه یعنی در آنست آنچه در آنست .

4 – مکاتبات که به نثر است و شامل نامه های مولانا به معاصرین خود .

5 – مثنوی که به مثنوی شریف یا مثنوی معنوی معروف است و مهم ترین اثر مولاناست .

بر مثنوی شرح های فراوانی نوشته شده که پرداختن به آن ها از حوصله ی این نوشتار خارج است .

" کنکاشی در مذهب مولانا "

بحث های فراوانی شده که مولانا شیعه بوده یا سنی ؛ نگارنده عقیده دارد که مولانا قبل از هر چیز مسلمانی است تمام عیار . اگر بخواهیم از اشعار وی به مذهبش پی ببریم آب در هاون کوبیدن است . مولانا بسیار رند است . میداند اگر با توجه به دوران زندگی خود به بحث های مذهب بپردازد چیزی از آثارش باقی نمیماند . در اشعار مربوط به مولا علی علیه السلام که با بیت

از علی آموز اخلاص عمل       شیر حق را دان منزه از دغل

آغاز میشود آنچنان داد سخن میدهد که شیعه ای تمام عیاررا ماند بعنوان مثال " راز بگشا ای علی مرتضی     ای پس از سوءالقضا حسن القضا "

اما از جای جای مثنوی نیز از خلفای سه گانه پس از رسول خدا به نیکی یاد میکند . به عنوان مثال اولین بیتی را که از مثنوی در مورد پیامبر اکرم مورد بررسی قرار میدهیم بیت 77 است .

" ای مرا تو مصطفی من چون عمر    از برای خدمتت بندم کمر "

بطور کلی عرفای بزرگ را نمیتوانیم شیعه یا سنی بنامیم . در حقیقت میتوانیم این جمله را وصف الحال مولانا قرار دهیم " شیعه ی پیرو امام علی علیه السلام است که به سنت پیامبر از دریچه دید مولا علی علیه السلام عمل میکند " هم شیعه است هم سنی .

" نی نامه "

18 بیت نخست مثنوی را نی نامه می گویند چون با وصف نی آغاز میشود . گویند " نی نامه " برای مثنوی در حکم سوره حمد است برای قرآن مجید و نی نامه حاوی تمام معانی و قصاید درج شده در شش دفتر مثنوی است و آن شش دفتر شرح این 18 بیت نی نامه است . و گفته اند یکی از امام جمعه های کرمان در زمان ظاهرا قاجاره سه ماه زمستان در منبر نی نامه را شرح میکرده و هیچگاه از بیت سوم فراتر نرفته است .

" زبان مثنوی "

اگر بخواهیم مثنوی را درست بخوانیم باید گرمه ای باشیم و زبان فارسی را با لهجه ی گرمه ای که هم اینک نیز رایج است ادا کنیم تا درست باشد . مثل : کَی ، نَی ، پَی ، مَی و ....     والسلام            " اسد "

 

 

چهار شنبه 14 دی 1390برچسب:مقدمه,حضرت محمد,روستای گرمه,, :: 13:40 ::  نويسنده : meti

بدون هیچ شکی حضرت محمد ( ص ) پیامبر خدا بزرگترین و والاترین شخصیت در طول تاریخ بشر است . بزرگ مردی که قرآن درباره او فرمود " بدرستی که تو دارای اخلاق عظیم و بزرگی هستی " و نیز خطاب به بشریت فرمود " به یقین زندگی رسول خدا الگویی نیکو برای شماست . " شخصیتی که توانست با تکیه بر وحی ، مکتبی بنا نهد  که در طول 14 قرن پیروانش از مرز 2 میلیارد نفر فراتر رود و بنا به وعده قران مجید روزی مکتب او فراگیر خواهد شد . پس بر ماست که این بزرگ مرد را بشناسیم و با روش زندگی و دستورات او آشنا شویم . یکی از منابع شناخت پیامبر دیوان شعراست . در بین شعرا مولانا جایگاهی ویژه دراد . گروهی بسیار او را ستوده اند و مقامش را بس ارجمند دانسته و کتابش مثنوی را بسیار والا پنداشته اند از جمله ، استاد بزرگ شیخ بهایی درباره مولانا و مثنوی او گفته است :

من نمیگویم که آن عالی جناب     هست پیغمبر ، ولی دارد کتاب

مثنویِ معنویِ مولوی               هست قرآنی به لفظ پهلوی

وگروهی نیز در حد کفر اورا نکوهش کرده اند که نمونه های آن فراوان است .

البته ما نه نظر گروه اول را قبول داریم و کتابش را قرآن میدانیم و نه نظر گروه دوم را قبول داریم که او را بسیار نکوهیده اند . مولانا انسانی است بزرگ ، با دانشی سرشار و فهمی عمیق و درکی دقیق و البته بدون اشتباه نیز نیست چون معصوم نیست . مولانا در مثنوی بسیار به پیامبر پرداخته است و آنچه حقیر شماره نمودم بیش از 2000 بیت از اشعار مثنوی به طور مستقیم درباره پیامبر اکرم است . لذا بر آن شدیم جهت اطلاع از زندگی پیامبر گرامی خدا در اشعار شعرا از مثنوی شروع کنیم . ملاک ما کتاب شرح مثنوی به قلم استاد کریم زمانی است که با قلمی نسبتا ساده و روان اشعار مولانا را شرح نموده است . قصد داریم هفته ای حداقل یک یا دو بار مطلبی از مثنوی معنوی رابطه با پیامبر در وبلاگ قرار دهیم . نظرات بینندگان برای ما بسیار سودمند و مغتنم است . از شما بازدیدکنندگان گرامی تقاضای راهنمایی و مساعدت داریم . طبعا انتظار نداریم فقط از ما تعریف کنید انتقادات سازنده شما بیشتر ما را در مسیر صحیح قرار میدهد . از پیامبرگرامی خداوند تقاضای مساعدت داریم که ما را در این راه ، خود یار و یاور باشند .

عمد داریم که وجود مقدس ایشان را رسول خدا بنامیم نه پیامبر اسلام . زیرا در سراسر کتاب خدا فقط رسول الله آمده و هیچ کجا رسول الاسلام نیست . و در پایان از خداوند طلب توفیق داریم که در کتاب شریفش فرمود " و ما توفیقی الا بالله علیه توکلت و الیه انیب " .    والسلام                          " اسد "      


 

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
پيوندها


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان خبر،عـکس و مطلب از گرمه و دل نوشته و آدرس sooreno.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان