نگین انگشتر (روستای گرمه)
ادبی
جمعه 28 بهمن 1390برچسب:شیبانی,سورنو,نگین انگشتر,گرمه,, :: 13:37 ::  نويسنده : meti

 

( انا لله و انا الیه راجعون )

" دعوی چه کنی داعیه داران همه رفتند        رو بار سفر بند که یاران همه رفتند "

بهار

شیبانی

با کمال تاسف و تاثر با خبر شدیم بزرگمرد روستای گرمه و بلکه شهرستان خور و بیابانک جناب حاج محمد آقا شیبانی ذاکر اهل بیت و مرد علم و ادب و عمل از زندگی این جهانی سیر گشته و رخت به سرای باقی کشیده اند . چه میشود گفت درباره مردی که یک عمر مداح و ذاکر اهل بیت بود ، حرفش برای اهالی روستای گرمه و همه آنهایی که او را میشناختند سند بود . قباله هایی که مینوشت برای همه قابل قبول بود . خطش را به عنوان امضا و سند قبول داشتند . در کشتخوان مرجع حل اختلافات مِلکی زارعین و در مسائل خانوادگی ملجا کسانی بود که راه به جایی نداشتند . عمر ما قد نمیدهد که دیگر امثال شیبانی ببینیم . مردی خود ساخته ، اهل مسجد و نماز وقرائت قرآن و ... .مصیبت وارده را به تنها فرزند مرحوم شیبانی و داماد و فرزندانشان و برادرزادگان بزرگوارش و خواهر زاده های ارجمندش تسلیت عرض مینماییم .

کاروان شهید رفت ازپیش       زان ما رفته گیر و می اندیش

از شمار دو چشم یک تن کم       وز شمار خرَد هزاران بیش

صد هزاران دفتر اشعار بود                  پیش ِ حرف امیی اش عار بود ( 529 )

معنای بیت : صدها هزار دفتر اشعار رفیع در برابر کلام یک فرد امی عار و ننگ به شمار میرفت یعنی آن شاعران سخنور وقتی اشعار خود را با قرآن مقایسه میکردند احساس شرم به آنها دست میداد چون اشعار خود را در برابر قرآن چیزی نمیدیدند .

معنای لغات : امی : درس نخوانده ، پیامبر را امی دانسته اند و امی را به دو معنا گرفته اند یکی منسوب به ام القری ، ام القری لقب شهر مکه است و دیگر درس نخوانده . معنای دوم صحیح تر به نظر میرسد چون پیامبر به شهادت تاریخ پیش هیچ معلمی درس نخوانده بود و قرآن صراحت دارد که پیامبر با دست خود خط ننوشته است . آنها که تاریخ زندگی پیامبر را نوشته اند اشاره نموده اند که ایشان خواندن میدانسته ولی نوشتن هرگز . البته یکی از ابعاد معجزه بودن قرآن همین است که یک فرد امی و درس نخوانده آن را ارئه نموده است و معلوم است که فرد درس ناخوانده نمیتواند از پیش خود چنین مطالب عمیقی که 14 قرن است مبارزه میطلبد و کسی نتوانسته مطلبی مشابه آن بیاورد را بنویسد . بخصوص که در قرآن داستانهای اقوام پیشین وجود دارد و مطالب از کتب آسمانی پیامبران قبل نیز وجود دارد و طبیعی است وقتی رسول خدا درس نخوانده است و به قول حافظ به مکتب نرفته مطالب را از داستانهای زمینی فرا نگرفته و فقط خداوند توسط جبرئیل مطالب را به او وحی نموده است .

 

 

تیم فوتسال گرمه دومین گام را محکمتر برداشت . تیم فوتسال گرمه در اولین بازی خود با حساب 6 بر 2 تیم نصر خور را شکست داد . گلهای این دیدار را مهدی حمزه  2 گل ، حجت احمد جلال 3 گل ، جواد خالو ( هرمز ) 1 گل به ثمر رساندند . در دومین بازی که دوشنبه شب ساعت 7 بعد از ظهر برگزار شد تیم گرمه بدون حجت هم بازی خوبی از خود به نمایش گذاشت و با حساب 12 بر 0 تیم ارتش آبی خور را شکست داد . گلهای این دیدار را جواد خالو 4گل ، مهدی حمزه 1 گل ، محمد رضا جلال ( ولی ) 3 گل ، حسن ساغندی 3 گل ، مجتبی سلمان 1 گل به ثمر رساندند . در سومین بازی امشب ( سه شنبه ) تیم گرمه مقابل تیم فرخی قرار میگیرد . تیم فرخی یکی از مدعیان قهرمانی است .

ضرب المثل فارسی

گویش گرمه ای

آب از دستش نمیچکه

اُو ا دسِ لَرد نِتَ

oa a dase lard neto

آب از سرش گذشته

اُو اَ سرِ بِگِرد

َoa a sare begerda

آب زیر پوستش افتاده

اُو شیوِ پوسِ کَفتَ

oa shive pose kafta

آش نخورده و دهن سوخته

آش نَخاردَ وُ دِهِنِ سُتَ

ash nakha¯rda vo dehene sota

اومد زیر ابروشو برداره ، چششو کور کرد

دِگَویِ شیوِ ابروگِ اَرگی ، چَشمِشِ کور کِ

degoye  shive abrooge orgi ،  chashmesh koor ke

آنقدر بایست که زیر پات علف سبز بشه

اِققِدَر اِپا که شیوِ پایَ عَلَف سَوز بو

eghedar epa ke shive pa¯ya alaf savz boo

اگر خالم ریش داشت آقا دائیم بود

اگَ خالَگون~ ریژِ دُبُ خالوگون~ بین~

 aga kha¯lagoon rije dobo kha¯loogoon bi~

از حق تا ناحق چهار انگشت فاصله است

اَ حق تا نا حق چار پِنجَه گین~

a hagh ta¯ na¯hagh char penja gin

از خرس موئی ، غنیمته

یَگ مُ اَ خِرس گَتَن~ غنیمتین~

yag mo a khers  gata ~ ghanimati~

از خودت گذشته خدا عقلی به بچه هات بده

اَ خَیَ بِگِردِ خدا عقل به گِچَگونَ دَ

a khaya begerde khoda aghl be gachagoon da

از دور دل و میبرره از جلو زهره رو

اَ دِر دِل دِبَ اَ رُبُرو زَرَ

a der deba  a roboroo zara

از این گوش میگیره از آن گوش در میکنه

اَ ای گوج دِگی ، اَ اَ گوج لَر دِدَ

a ei gooj degi ،  a a gooj lor dede

اسب پیشکشی رو دندونشو نمیشمارن

اسب پیشکَش دندونِ نِشمارنتُ

asbe pishkash dandoone neshmarento

اصل کار بر و روست ، کچلی زیر موست

اصل کار برُ و رییِن~ ، کَچَلُ شیوِ مِیِ

asle kar bar o rooei~  ،  kachalo shive meye

 

واژه

گویش گرمه ای

لاتین

سَر

سَر – کَلَه

sar

مو

مُ

mo

چشم

چَشم

chashm

دماغ

دماغ

dama¯gh

لب

لَو

lav

گوش

گوج

goj

صورت

صورت – پوزَه

soorat – pooza

دست

دَس

das

پا

پا

pa¯

انشگشت

پِنجَه

penja

پوست

پوست

poost

ناف

نوک

nook

سینه

کُجو

kojo

شونه

کَفت

kaft

پشت

پِشت

pesht

پهلو

پَلُ

palo

گردن

گردُن

gardon

زانو

زانُ

za¯no

آرنج

اَنگَلو

angaloo

مچ

مُچ

moch

انگشت کوچک پا

کِلِچو

kelechoo

ریش

رِژ

rej

پیر و جوان بسیجی

بی ریا

تقیل کهندر

نمای زیبا از قلعه ، درخت و کوه

تیم فوتسال روستای گرمه در دهه فجر امسال با چهره جدیدی وارد مسابقات میشود . هدف تیم کروز گرمه قهرمانی نیست و این تیم تنها با هدف آماده سازی و کشف استعدادهای روستای گرمه و دیگر بازیکنان سطح شهرستان راهی مسابقات شده است.لازم به ذکر است تیم گرمه در مسابقات جام رمضان خور در سال 90 مکان چهارم را کسب کرده و در سال91 هدفی جز قهرمانی ندارد.اعضای تیم جام فجر را به شرح زیر است :

1 مهدی بشیر ( حمزه ) - 2 - مجید بشیر ( جابر ) - 3 - محمدرضا جلال (ولی ) - 4 - حجت جلال ( احمد ) 5 - محمد آزاد ( حاجی ارباب ) 6 - حمیدرضا خالو ( امامقلی ) 7 - مجتبی سلمان - 8 - ابراهیم سلمان - 9 حسن ساغندی . 

عکس زیر متعلق به تیم گرمه برای حضور در مسابقات فوتسال خور میباشد .(عید سال 90 ).

تیم فوتسا گرمه در عید 90

ایستاده از راست : محمد حسین جلال - حسن جلال - محمدرضا جلال - حسن جلال - حجت جلال - مسعود جلال

نشسته از راست : محمد صادق همایونی - مهدی بشیر - امید فرساد. 

 

 

چهار شنبه 12 بهمن 1390برچسب:اطلاعیه,, :: 17:54 ::  نويسنده : meti

کنگره شعر پیام آفتاب

همایش تجلیل از اهل قلم شهرستان خوروبیابانک

به مناسبت فرا رسید بهار طبیعت و همزمان با سالروز ولادت پیام آور کربلا عرضه محصولات فرهنگی شمس الضحی برگزار می کند:

کنگره شعر آفتاب با حضور شاعر گرانقدر سعید بیابانکی

همراه با تجلیل از اهل قلم شهرستان خور و بیابانک

چهارشنبه ۹ فروردین ماه ۱۳۹۱

هیئت قمر بنی هاشم

علاقمندان محترم برای ارسال شعر، .......



 

متن ادبی و داستان کوتاه خود از طریق آدرس الکترونیکی

Farvi.aftab@gmail.com اقدام و یا آن را به دفتر خدمات چاپ و تکثیر در خور روبروی بانک ملی و در فرخی جنب نانوایی بربری تحویل دهند.

شرایط حضور:

۱- این کنگره متعلق به شهرستان خوروبیابانک بوده و افراد بومی منطقه و یا متعلقین سببی و نسبی آنان می توانند در در این کنگره حضور یابند.

۲- هر شرکت کننده می تواند ۳ قطعه شعر یا داستان یا متن ادبی ارسال نماید.

مهلت ارسال آثار پایان اسفند ماه ۱۳۹۰

منبع: وبلاگ شهر فرخی

بشنو از اخبار آن صدر صدور              لا صَلوةَ تَمَ اِلا بالحُضور ( 381 )

معنی بیت : از سخنان آن سرور و خواجه پیامبران حضرت محمد صلی الله و علیه و آله و سلم بشنو که آن جناب فرمودند : نماز ، کامل و تمام نشود مگر با حضور قلب ( اشاره به حدیث نبوی لا صَلوةَ اِلا بالحُضور القلب)

معنای لغات :      صدر : بالا ، بالاترین      صدور : جمع صدر – در مورد اشخاص وقتی که کلمه صدر به کار میرود یعنی بالاترین مقام مثلا میگوییم صدر اعظم و وزارت را صدارت هم میگویند صدر صدور یعنی بالاترین بالاترین ها

این بیت را مولانا ضمن تمثیلی زیبا آورده است . مولانا در ابیات قبل و بعد این بیت فردی را تصور کرده که انبار گندم دارد و مرتبا گندم در آن ذخیره میکند . موشهای ناقلا نقب زده و گندم ها را میبرند بنابراین انبار هیچ وقت پر نمیشود چون هرچه گندم به آن اضافه میشود موشها میبرند . در رابطه با عبات مولانا میگوید اگر اخلاص و حضور قلب نداشته باشیم اعمال ظاهری ما مثل جمع کردن گندم در انباری است که لانه موشها شده است . اعمال ما فایده ای ندارد . به همین علت رسول خدا ( ص ) فرمودند نماز بردن حضور قلب نماز نیست . یعنی اگر ما اعمال ظاهری نماز را انجام دهیم ، کلمات آن را هم بگوییم اما ندانیم در برابر چه وجودی قرار داریم و فقط کلمات بر زبانمان جاری شود  در حقیقت نماز نخوانده ایم . تنها وقتی نماز ما نماز است که با تمام وجود خود را در محضر خداوند بدانیم و نماز بخوانیم . در رابطه با صدر اصطلاحات دیگری نیز داریم مثل ، صدر العلما ، صدرالاشراف ، صدرالاسادات ، صدر المتالهین ، صدرالدین ، صدر الصدور ، صدرالکتاب ، صدرالانبیا ، صدرالامرا ، صدرالساجدین و ...

 

 

چهار شنبه 12 بهمن 1390برچسب:اطلاعیه,سورنو,گرمه,روستای گرمه,نگین انگشتر,, :: 1:18 ::  نويسنده : meti

باسمه تعالی

با خبر شدیم قرار است محفل ادبی با حضور اساتید ادب فارسی از جمله آقایان سعید بیبانکی و سید علی گرمارودی روز نهم فروردین 1391 مصادف با ولادت با سعادت حضرت زینب ( س ) در شهرستان خور و بیابانک برگزار شود . از کلیه ادب دوستان و بخصوص شعرای شهرستان به خصوص دوستان گرمه ای تقاضا میشود خود را برای حضور در این محفل ادبی آماده نمایند .

 

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند                      چنان نماند  چنین نیزهم نخواهد ماند

من ار چه در نظر یار خاکسار شدم                     رغیب نیز چنین محترم نخواهد ماند

چه جای شکر و شکایت ز نقش نیک و بد است        چو بر صحیفه هستی رقم نخواهد ماند

چو پرده دار به شمشیر میزند  همه را                  کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند

سرود مجلس جمشید گفته اند این بود                   که جام باده بیاور که جم نخواهد ماند

توانگرا دل درویش خود بدست آور                    که مخزن زر و گنج  درم نخواهد ماند

برین رواق زبرجد نوشته اند بزر                       که جزنکوئی اهل کرم نخواهد ماند

غنیمتی شمر ای شمع وصل پروانه                     که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند

ز مهربانی جانان طمع مبُر حافظ                      که نقش جور و نشان ستم نخواهد ماند

 

بهر این بعضی صحابه از رسول        ملتمس بودند مکرِ نفس غول / 366

کو ، چه آمیزد ز اغراض نهان            در عبادتها و در اخلاصِ جان ؟ /367

فضل طاعت را نجستندی ازو           عیب ظاهر را نجستندی  که کو ؟ / 368

مو به مو ، ذره به ذره مکرِ نفس        میشناسیدند چون گُل از کرفس / 369

مو شکافان صحابه هم در آن             وعظ ایشان خیره گشتندی به جان / 370

برای فهم این ابیات خلاصه ای از داستان که این ابیات ضمن آن آمده ضروری است .

در میان جهودان ، پادشاهی بیدادگر بود که نسبت به مسیحیان کینه ای سخت داشت . و در صدد بود دین مسیحی را براندازد . وزیری زیرک داشت این وزیر نیرنگی ساخت و شاه را نیز با خود موافق کرد . وزیر چنان نمایاند که مسیحی شده است . شاه دست و گوش و بینی او را برید و از دربار بیرون کرد . وزیر نزد مسیحیان رفت و آنها به او اعتماد کردند و رفته رفته وی را به عنوان معلم و مرشد پذیرفتند . وزیر برای هریک از سران 12 گانه ی مسیحیت طوماری جداگانه ترتیب داد که مضمون هر یک با دیگری متفاوت و در تضاد بود ، سپس وزیر به غاری رفت و به خلوت نشست و هرچه مریدان اصرار کردند دست از غارنشینی بر نداشت . سپس روءسای هریک از گروه های 12 گانه را جدا جدا به حضور خواند و پنهانی منشور جانشینی و خلافت داد و تاکید کرد ، جانشین من فقط تو هستی و چنانچه کس دیگری مدعی این مقام شود دروغگوست و باید نابودش کنی ! وزیر پس از اجرای این نقشه خود را در خلوت کشت و پس از او روسای 12 گانه مسیحی به جان هم افتادند و کشتار آغاز شد و جمع زیادی از مسیحیان به دست هم دینان خود کشته شدند و آن شاه بیدادگر به هدف خود رسید :

اما معنای ابیات :

بهر این بعضی صحابه از رسول        ملتمس بودند مکرِ نفس غول / 366

برای همین بعضی از اصحاب رسول خدا از آن حضرت خواستند که درباره چگونگی مکر دیو نفس اماره برای آنان توضیح دهد .

معنای لغات :                ملتمس : التماس کننده ، درخواست کننده همراه با التماس   

مکر : فریب           نفس : یعنی خود ، خویشتن ، نیرویی در درون – علما مراتب نفس را به این ترتیب بیان کرده اند 1 – نفس اماره ؛ پایین ترین درجه نفس است و انسان را به بدی امر میکند 2 – نفس لوامه ؛ نفس لوامه یا سرزنشگر را به وجدان تعبیر کرده اند که بعد از انجام کارهای خلاف ما را سرزنش میکند .3- نفس ملهمه ؛ ممکن است در اثر تمرین و انجام کارهای نیک به مرتبه ای ا ز نفس برسیم که گاهی در خواب یا بیداری راه درست به ما الهام شود . 4 – نفس مطمئنه ؛ که مرتبه ی کامل آن مربوط به معصومین است . البته مراتب دیگری از نفس نیز در کتب علمای اخلاق ذکر شده که این نوشتار جای بیان آن نیست .

غول : دیو ، در کتابهای قدیم گفته اند غول در بیابان سر راه مسافران کمین میکند و آنان را به بیراهه میبرد .

کو ، چه آمیزد ز اغراض نهان        در عبادتها و در اخلاصِ جان ؟ /367

آن نفس اماره چگونه غرضهای پنهان را در عبادتها  و اخلاص جان ما وارد میکند و آن را تیره و تار میسازد ؟

فضل طاعت را نجستندی ازو           عیب ظاهر را نجستندی که کو ؟ / 368

یاران رسول خدا از ثواب اطاعت خدا نمیپرسیدند چون میدانستند عبادت ثواب دارد و موضوعی روشن بود . از عیب  ظاهر هم   سوال نمیکردند جون عیبهای ظاهر هم واضح و روشن بود .

مو به مو ، ذره به ذره مکرِ نفس        میشناسیدند چون گُل از کرفس / 369

مکر و نیرنگ نفس و جان را مو به مو و ذره به ذره می یافتند  و میفهمیدند همانطور که فرق میان گُل و برِگ کرفس را میفهمیدند . یعنی مکر نفس برای آنها کاملا واضح و آشکار بود .

معنای لغات :             مو به مو : بسیار دقیق       ذره : کوچکترین جزء یک جسم به عبارت امروزی اتم

مو شکافان صحابه هم در آن             وعظ ایشان خیره گشتندی به جان / 370

موعظه ای که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم درباره حیله و مکر نفس بیان میکرد اصحاب از شنیدن آن و به خصوص از بسیاری حیله و مکر نفس حیرت میکردند و متعجب میشدند

معنای لغات :     موشکاف : بسیار دقیق ؛ شکافتن یک تار مو کنایه از دقت نظر بسیار است .           خیره : متحیر ، متعجب

     

 

 

 

       

 

 

                                                سر بلندی

به کوه گفت تپه خاکی ترا ز چیست                  اینگونه سربلندی و انگیزه غرور

شایسته نیست بر همگان خود نمائیت             با چهره سیاه و سراپای لخت عور

گفتا چه ارزش است کسیرا که همچو تو            از باد لطمه بیند و از آب هم فتور

شایسته بزرگی و گردنفرازی است                    هر کس که همچو من نرود زیر بار زور

 " بقایی نائینی "

کوه مه آلود

 

گرمه از نمای قلعه

حاج آقا موبد

عکسهای بیشتر در ادامه مطلب.



ادامه مطلب ...

مرد زندگی شیرینی داشت . همسر و 6 فرزند سالم . خانه بزرگ ، و مختصری زمین کشاورزی . اما شغل  اصلیش چوپانی بود . حدود1000 گوسفند و بز را در بیابان می چراند 100 راس از دام ها مال خودش بود و900 راس مال دیگری. عصر یک روز پایان بهار و آغاز تابستان بود. مرد گله را در چراگاهی رها کرده بود . پالان الاغش را نیز برداشته والاغ را رها کرده بود که بچرد . در دامنه ی رود خا نه ای آتش کرده . وکتری را بار کره بود که چای بسازد ، صدا یی شنید . مثل اینکه دارند از کوه سنگ تال می کنند . اما در کوه خبری نبود . صدا هر لحظه نزدیک تر می شد . مرد پالان الاغش را برداشت وخود را لب رود خانه رساند وبه اطراف نگاه کرد . از سمت مغرب چیزی مثل گرد باد نزدیک میشد . مرد خودش را پناه سنگی گرفت که از گرد باد در امان باشد . آسمان صاف صاف بود . حتی لکه ای ابر نیز در آسمان نبود . بنا براین به همه چیز فکر کرد به جز سیلاب . اما سیلاب رسید. واقعیتی که زندگی مرد را زیر ورو کرد . سیلاب گوسفندان والاغ و کتری مرد را که روی آتش بود با خود برد . آتش او را هم خاموش کرد . مرد ماند وپالان الاغش . در دوردست ها ابری بهاری باریده وسیلاب آن به گله گوسفندان مرد گرفته بود. هاج و واج بود.پالان رابر دوش گرفت وراه افتاد . 5فرسنگ تا آبادی فاصله داشت . در حالی که شعر زیبای فردوسی را زمزمه می کرد به راه خود ادامه داد .                                      چنین است رسم سرای درشت      

گهی پشت بر زین، گهی زین به پشت

گرچه آنچه بر پشت مرد بود زین نبود و پالان بود . راستی مرد چوب خود را نیز از دست نداده بود . نیمه های شب به خانه رسید . خسته و کوفته و بدون گوسفند . صبح به دیدن صاحب گوسفندان رفت . جریان را تعریف کرد ، حلالیت طلبید و به خانه برگشت . توبره ای آماده کرد و به خانواده اش گفت ، میروم معدن کار کنم . بعد دو روز حرکت کرد . وپس از یک هفته راهپیمایی به روستایی رسید که یک روز تا معدن مورد نظر فاصله داشت . دوستانی در ان روستا داشت . دورش را گرفتند و از حالش جویا شدند . داستان را تعریف کرد . همگی گفتند ؛ حیف است دانش چوپانی خود را بلا استفاده بگذاری . ما گوسفند برایت فراهم میکنیم . ده نفر ، هر کدام 12 گوسفند به او دادند . شد 120 گوسفند . یک روز استراحت کرد . گوسفندان را برداشت و به چراگاه برد . یک هفته ای همه چیز به خوبی و خوشی گذشت . زندگی چوپانی در عین سختی ، ساده است . با یک من آرد میتواند دو هفته سر کند . آرد را خمیر میکنند و کماج میپزند . پس از آماده کردن خمیر ، آتش میکنند روی سنگی صاف و پهن  . پس از سوختن آتش ، خمیر را روی سنگ پهن میکنند و رویش آتش خل افتاده میریزند . و پس از مدتی که خودشان خوب میدانند کماج پخته میشود . شیر و ماست هم دارند . میشود غذایی کامل . پس از یک هفته حوالی ساعت ده صبح مرد دید یکی از گوسفندان به زمین افتاده و در حال مرگ است . چاقو را آورد و گوسفند را ذبح کرد بعد دید دو گوسفند افتاد و بعد پنج گوسفند . مرد دستپاچه شد سریع خود را به آبادی رساند و موضوع را گفت . یکی پرسید در چه حوالی گوسفند میچراندی . محل را گفت . مرد گفت : فایده ای ندارد آنهایی را هم که ذبح کرده ای گوشتشان مسموم است . ملخ آمده و ان محدوده را برای جلوگیری از هجوم ملخ به ابادی سم پاشی کرده اند . مرد کمر خم نکرد . به چراگاه رفت توبره و چوبش را برداشت و به ابادی آمد ، از دوستانش تشکر کرد و گفت گویا دوران چوپانی من تمام شده است . به رئیس معدن سفارش کنید مرا به عنوان کارگر به کار گیرد سفارش نامه ای نوشتند و رو به معدن رفت و تا پایان عمر در معدن کار کرد . " پایان داستان "

دوستی دارم کامل مرد حدود 70 سال سن و 170 سال تجربه . گاهی که از موضوعی رنجیده میشوم 70 کیلومتر مسافت را بر جان میخرم و دیدنش میروم . چند ساعت پیشش مینشینم . لازم نیست چیزی بگویم . خاطره های فراوانی از خودش و از زبان مرحوم پدرش دارد که برایم تعریف میکند . این یکی از آن خاطرات است که خودش به یاد دارد و برایم بازگو نمود . خدا بر عمر و عزتش بیفزاید . اینشاءالله   

" اسد "

 

 

کار مردان روشنی و گرمی است .          کار دونان حیله و بی شرمی است . /320

شیر پشمین از برای گد کنند .          بومسلیم را لقب احمد کنند . /321

بومسلیم را لقب کذاب ماند .         مر محمد را اولوالباب ماند. /322

آن شراب حق ، ختامش مشک ناب.          باده را ختمش بود ، گند و عذاب. /333

معنی بیت : در حالیکه کار مردان خدا ، گرما و روشنی بخشی است ، کار افراد دون ، بی شرمی است و حیله و پستی.                 دونان : جمع دون ، دون : پست

شیر پشمین از برای گد کنند            بومسیلم را لقب احمد کنند /321

معنای بیت : شیر پشمین را برای گدایی به کار می برند. (ظاهرا به قیافه شیر درمی آیند تا از مردم گدایی کنند) و مسیلمه دروغ گو را لقب احمد می دهند.

معنای لغت :

شیر پشمین : عروسک شیر ، با پارچه چیزی شبیه شیر می ساختند و از کاه و یا پنبه پر می کردند به عنوان شیر

گد : گدایی

بو مسیلم : در اواخر دوران حیات حضرت رسول اکرم (ص) یعنی سال نهم هجری ، شخصی به مسلمه یا مسیلمه با گروهی از افراد قبیله ی یمامه خدمت رسول خدا رسیدند و پس از محضر ایشان از دین اسلام برگشتند. مسیلمه نامه ای خدمت رسول خدا (ص) نوشت و ادعای پیغمبری کرد. به خیال خود قرآنی نیز نوشت که هنوز قسمت هایی از آن موجود است و قرآن پژوهان در بحث اثبات معجزه بودن قرآن به مزخرفات مسیلمه استناد می کنند. از بس جملات ان سست و مسخره است . بعد از رحلت رسول خدا ( ص ) مسیلمه و گروهش مسکلات زیادی برای مسلمانان درست کردند و نهایتا با جانفشانی مسلمین بساط آنها برچیده شد اما نام مسیلمه به عنوان مدعی نبوت و پیامبر دروغین در تاریخ باقی ماند .

بو مسیلم را لقب کذاب ماند          مر محمد را اولوالالباب ماند / 323

معتای بیت : سرانجام لقب مسیلمه کذاب شد و حضرت محمد صلی اللله و علیه و اله و سلم به اولوالالباب

ملقب گردید .

معنای لغات :           کذاب : بسیار دروغگو       اولوالالباب : صاحبان عقل و خرد

آن شراب حق ، ختامش مشک ناب        باده ختمش را بود ، گند و عذاب /320

   معنای بیت : مردان خدا مانند شراب حق اند که پایانش مشک ناب است یعنی هلاک کننده و گزنده نیست و کسانی که از این شراب بخورند به سعادت میرسند ولی آن فرومایگان مانند مسیلمه کذاب که لب به شراب شیطانی میزنند ، پایان کارشان رسوایی و عذاب است مثل باده این دنیا که آخر کارش در دنیا مستی و گندیدگی است و در آخرت عذاب الهی .

معنای لغات :   ختام : پایان کار ، مهر      مشک : به دو صورت تلفظ میشود مُشک ، وقتی که به عنوان بوی خوش به کار میرود و مِشک ، وقتی که به عنوان رنگ به کار میرود ، رنگ مشکی از همین کلمه مِشک گرفته شده است . مشک ماده ای است که از خون ناف آهوی مخصوصی که بهترین آن در خُتَن است تهیه میشود و بویی بسیار خوش دارد این کلمه از آیات 25 و 26 سوره مبارکه مطففین گرفته شده است که میفرماید : یُسقَونَ مِن رَحیقٍ مَختوُمٍ خیامُهُ مِسکٌ و فی ذلک فلینا فس المتنافسون .

نیکان در بهشت از شراب سربسته ای سیراب میشوند که مُهر ( ختم ) آن از مشک است و مشتاقان باید در آن رقابت کنند .

در مجموع این چند بیت میخواهد به ما بفهماند که پایان رفتار درست و پایان رفتار غلط چیست . پایان رفتار درست راه رسول خداست که بعد از 14 قرن همچنان باقی است و از راه بیرون شدن و به اشتباه افتادن و خود را با افراد الهی همتا دانستن پایانش مانند مسیلمه است که علاوه بر عذاب آخرت ، در دنیا نیز لقب کذاب گرفت و مثلی شد برای افراد بی جنبه ای که پا از گلیم فراتر گذاشته و در راهی قدم گذاشته اند که شایسته آن نبوده اند .

 

واژه

 

گویش گرمه ای

لاتین

گویش خوری

لاتین

الفبای تحقیق / توضیحات

آریژه

میون پَی، آریژه

Mioon pay

آریژه

a¯riz`a

بر فراز بامهای قدیمی خور بین دو اطاق که باطاقهای ضربی پوشیده بودند شیاری باقی میماند که آن را با طاق ضربی میپوشیدند.سقفی کوتاه داشت و راه ورود به آن از پشت بام بود .  

آنطور

ایزَن

eiza~

آزُن

a¯zo~

نوعی دوخت جامه و پای افزار که فاصله فروبردن سوزن ها قدری از بخیه بیشتر باشد

آجیدن ، آجیده کردن

آژیدن

ajida

آژاندن .

آژیُن

a¯z`a¯ndo~

آسمان

آسمان

a¯semoo~

آسبون

a¯sbu~

خاکستر

رادو

ra¯do

آسُد

a¯sod

 

پنج شنبه 6 بهمن 1390برچسب:, :: 23:24 ::  نويسنده : mohamad

داستان من وخدا

بنده: چقدر احساس تنهایی می‌كنم 
خدا: فانی قریب
    
.:: من كه نزدیكم (بقره/۱۸۶) ::.

من: تو همیشه نزدیكی؛ من دورم... كاش می‌شد بهت نزدیك شم
خدا: و اذكر ربك فی نفسك تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال
    
.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد كن (اعراف/۲۰۵) ::.
من: این هم توفیق می‌خواهد! 
خدا: ألا تحبون ان یغفرالله لكم
    
.:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/۲۲) ::.
من: معلومه كه دوست دارم منو ببخشی
خدا: و استغفروا ربكم ثم توبوا الیه
  
   .:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه كنید (هود/۹۰) ::.
من: با این همه گناه... آخه چیكار می‌تونم بكنم؟     
خدا: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده
    
.:: مگه نمی‌دونید خداست كه توبه رو از بنده‌هاش قبول می‌كنه؟! (توبه/۱۰۴) ::.
من: دیگه روی توبه ندارم 
خدا: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب
    
.:: (ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزنده‌ی گناه هست و پذیرنده‌ی توبه (غافر/۲-۳ ) ::.
من: با این همه گناه، برای كدوم گناهم توبه كنم؟ 
خدا: ان الله یغفر الذنوب جمیعا
   
  .:: خدا همه‌ی گناه‌ها رو می‌بخشه (زمر/۵۳) ::.
من: یعنی بازم بیام؟ بازم منو می‌بخشی؟ 
خدا: و من یغفر الذنوب الا الله
   
  .:: به جز خدا كیه كه گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/۱۳۵) ::.
من: نمی‌دونم چرا همیشه در مقابل این كلامت كم میارم! آتیشم می‌زنه؛ ذوبم می‌كنه؛ عاشق می‌شم! ...  توبه می‌كنم 
خدا: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین
  
   .:: خدا هم توبه‌كننده‌ها و هم اونایی كه پاك هستند رو دوست داره (بقره/۲۲۲) ::.
من: الهی و ربی من لی غیرك     
خدا: الیس الله بكاف عبده
    
.:: خدا برای بنده‌اش كافی نیست؟ (زمر/۳۶) ::.
من: در برابر این همه مهربونیت چیكار می‌تونم بكنم؟ 
خدا:
یا ایها الذین آمنوا اذكروا الله ذكرا كثیرا و سبحوه بكرة و اصیلا هو الذی یصلی علیكم و ملائكته لیخرجكم من الظلمت الی النور و كان بالمؤمنین رحیما
.:: ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد كنید و صبح و شب تسبیحش كنید. او كسی هست كه خودش و فرشته‌هاش بر شما درود و رحمت می‌فرستن تا شما رو از تاریكی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیارن . خدا نسبت به مؤمنین مهربونه (احزاب/۴۱-۴۳) ::.

عزاداری محرم و صفر در روستای گرمه دو دهه شلوغتر از سایر ایام این دو ماه است. دهه ی اول که تقریبا تمامی گرمه ایها هر کجا باشند به گرمه می آیند و در این باره قبلا نوشته ایم. و دهه ی آخر که از اربعین شروع می شود و به آخر صفر (روز شهادت امام رضا علیه السلام) ختم می شود. 28 صفر را گرمه ایها چهل و هشتم می گویند. به این دلیل که از روز عاشورا تا 28 صفر چهل و هشت روز می شود. تا زمانی که علی محمد آزاد ، معروف  به علی محمد ارباب زنده بود ، روز چهل و هشتم بانی بود و به مردم ناهار می داد.پس از مرحوم علی محمد ارباب پسرش مرحوم حاج ابراهیم آزاد بانی روضه چهل هشتم بوده و پس از مرحوم حاج ابراهیم پسران ایشان بانی چهل و هشتم در گرمه بودند و حاج محمد اسماعیل آزاد در تهران همین روضه را برگزار می کرد.پس از درگذشت مرحوم حاج محمد اسماعیل آزاد و در سالیان اخیر با همت نوادگان مرحوم علی محمد ارباب روضه 3 مجلس شده است.شب چهل و هشتم آقای اسلامی است.ایشان داماد مرحوم حاج محمد اسماعیل آزاد ساکن تهران و فروشنده ی لوازم کشاورزی هستند.همه ساله به اتفاق فرزندان مرحوم حاج محمد اسماعیل برای برگزاری روضه چهل و هشتم از تهران به گرمه می آیند و مجلس را برگزاری می کنند.شب چهل و هشتم آقای اسلامی ظهر روز چهل و هشتم پسران مرحوم حاج ابراهیم و شب آن روز پسران مرحوم حاج محمد اسماعیل آزاد بانی هستند و ضمن برگزاری مراسم روضه خوانی ، شام و ناهار مجلس را تامین میکنند. خدا رفتگانشان را بیامرزد و به خودشان ( تمامی بستگان سببی و نسبی مرحوم علی محمد ارباب) جزای خیر عنایت فرماید.

واژه

 

گویش گرمه ای

لاتین

گویش خوری

لاتین

الفبای تحقیق / توضیحات

آرد سیره

آرد اَسِرگ

a¯rde asergh

آرد اُسیرک

a¯rde osi¯rk

 i¯ :     ای بلند  

آردی است که از جو سبز بِرشته شده تهیه میشود . آن را با خرما و شیر در هم آمیزند شیرینی مطبوعی از آن به دست می آید که لُنده نام دارد.

آرد بیز ، الک

کَم

kam

آرد گیژ

a¯rdgi¯z`

z` : ژ

i¯ : ای بلند

a ¯ آ:

ارزان

اَرزُن

arzo~

آرزون

a¯rzu~

~ : نون غُنه

عروسان

آرِسون

a¯resoo~

آرسُون

a¯resu~

 

آروغ

آروغ

a¯roogh

آرشک

a¯reshk

 

 

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
پيوندها


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان خبر،عـکس و مطلب از گرمه و دل نوشته و آدرس sooreno.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان