نگین انگشتر (روستای گرمه)
ادبی

مردی مقابل پورسینا ایستاد و گفت:ای خردمند به من بگو آیا من هم مانند پدرم در تهی دستی و فقر میمیرم؟پورسینا تبسمی کرد و گفت:اگر خودت نخواهی خیر به آن روی نمیشوی.مرد گفت:گویند هر بار ما آیینه پدران خویشیم و بر آن راه خواهیم بود.پورسینا گفت:پدر من داراری مال و ثروت فراوان بود اما کسی جز مردم شهرمان او را نمیشناخت.حال من ثروت ندارم اما شهرت بسیار دارم.هر یک مسیری جدا را طی کرده ایم.چرا فکر میکنی همیشه باید راه رفته را باز طی کنیم.

مرد نفسی راحت کشید و گفت:همسایه ام چنین گفت،اگر مرا دلداری نمیدادید قالب تهی میکردم.پورسینا خندید و در حالی که از او دور میشد گفت:احتملا ترس را از پدر به ارث برده ای و مرد با خنده میگفت آری آری...

متفکر یگانه کشورمان ارد بزرگ میگوید:گیتی همواره در حال زایش است و پویشی آرام در همه گونه های آن در حال پیدایش است.

این سخن اندیشمند کشورمان نشان میدهد: تکرار تاریخ ممکن نیست.

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 125 صفحه بعد

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
پيوندها


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان خبر،عـکس و مطلب از گرمه و دل نوشته و آدرس sooreno.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان